پیشگفتار
اصول شناخت سرطانها با تکیه بر اصول پایه در طب ایرانی مهم، منطقی و آنچنان شامل و کامل میباشد که به سهولت ما را به مؤثرترین و نزدیکترین روش درمان رهنمون میسازد. حد اقل یکصد نوع تومور مغزی از انواع مختلف آن از نظر تظاهرات بالینی و سیر بیولوژیک تاکنون کشف و شناسایی شده است. برخی از سرطانها با توجه به شرایط محیط زیست و زندگی شایعتر میباشند. تومورهای سرطانی مغز، پستان، ریه و سرطانهای دستگاه گوارش و استخوان شایعترین انواع آن میباشد. بسیاری از سرطانها به دلیل مصرف داروهای شیمیائی در بدن ایجاد میشود. درمان شیمیایی بیماریهایی که مربوط به رحم و مجاری ادراری و دستگاه جنسی هستند، از این قبیل میباشند، سرطان پستان و رحم در بانوان و پروستات و سرطان بیضه در آقایان، سرطان استخوان، خون و لنف به عنوان مثال از این دستند.
از آنجا که کنترل سرطانها و مراقبت از این بیماران غالبا سخت و پیچیده است، لازم است پزشک متخصص به همه روشهای پیشگیری و درمان، مجهز و آگاه باشد. تشخیص سرطان و درمان آن مستلزم آگاهی در همه زمینههای طبی با
ص: 22
دیدگاه طب ایرانی و سنتی میباشد. یک پزشک متخصص علاج سرطان نمیتواند نسبت به درمان سایر بیماریها بیاطلاع باشد. چرا که سرطان از مجموعه همه بیماریهای ممکن در بدن انسان پیچیدهتر و نشان و آثاری از علامات مخصوص هریک از بیماریها را در بر داشته و آنها را شامل میشود. بنابراین یک متخصص علاج سرطان لزوما در علاج همه بیماریها نیز باید تخصّص داشته باشد. تغییرات جسمی بیماران مبتلا به سرطان در اثر ترشحات سلولهای سرطانی بر بافتها و اندامهای مجاور حائز اهمیت است. برخی از سرطانها تمایل شدیدی به دست اندازی به اندامهای دورتر را دارا میباشند، لذا آشنایی به نحوه دست اندازی (متاستاز) و روشهای مقابله با آن بسیار ضروری و بلکه واجب است.
یک نظریه مبتنی بر اصول طب ایرانی و پایه میگوید، هرگاه از یک نقطه بدن تومور سرطانی سر برآورد، باید توجه داشت که سراسر بدن مستعد سر برآوردن سرطان میباشد. بنابراین امکان سرایت تومورهای سرطانی و سلولهای بدخیم به سایر اعضاء بدن وجود دارد و داروهای ضد سرطان لزوما باید سراسر بافتها و نسوج بدن را از این استعداد به سرطان ایمن سازد. این ضرورت به این خاطر است که طبیب طب ایرانی و سنتی بتواند با فراغ بال به درمان سرطان بپردازد و بیم آن نداشته باشد، هنگامی که مشغول درمان موضعی یک تومور است جای دیگری از بدن دچار سرطان شود و یا تعدادی از سلولهای بدخیم از تومور جدا شده و در جای دیگر شروع به رشد و نمو کنند. بلکه باید داروهای ضد سرطان بهگونهای تنظیم شود که اگر تعدادی از این سلولها برای فرار از فشار داروهای ضد سرطان به نقطه دیگری کوچ کنند توان زیست و تولید و تجمع را نداشته و از بین بروند.
یکی از نقاط ضعف روشهای درمانی طب جدید و علمی غربی عدم توجه به مستعد بودن اعضاء دیگر بدن برای سرایت آن سلولهاست. نکته دیگر اینکه حمله
ص: 23
به تومورهای بدخیم باعث میشود که این سلولها که هوشمند میباشند نحوه عمل داروهای ضد سرطانی اعم از داروهای شیمیائی یا گیاهی و طبیعی را شناسایی کنند و با اتخاذ روش مقابله مناسب، داروها را بیاثر نمایند تا بیمار را با قدرت بیشتر مورد تهاجم بعدی قرار داده و از پای درآورند.
باز هم توجه به نکتهای دیگر بعنوان تذکر ضروری است که پزشک متخصص علاج سرطان باید سایر اعضاء و بافتهای بدن را علیه سرطان تقویت و تجهیز نماید نه آنکه با روشهایی نامناسب مانند داروهای شیمیائی و استفاده از پرتوهای ضد سرطان بیمار را ضعیفتر کرده و سیستم ایمنی و تهاجمی بیمار را در مقابله با این سلولها ناتوان سازد. تجهیز سایر بافتها و نسوج بدن علیه سرطان هم که با مواد شیمیائی ممکن و میسر نیست، بلکه اساسا سلولهای سرطانی از مواد طبیعی آسیب میبینند و برعکس تحت تأثیر داروهای شیمیائی حتی داروهای تقویتی شامل مولتی ویتامین و مواد معدنی مصنوعی مانند کلسیم و غیرو بیشتر تجهیز و هیجانزده شده و بیشتر تکثیر میشوند و گسترش مییابند. بنابراین درمان سرطان در طب پایه و سنتی یک معالجه سیستمی و گسترده و دقیقا محاسبه شده علیه بیماری است و لزوما تنها به موضع سرطانزده حمله نمیشود.
باز هم نکته دیگری تفاوت منطقی مقابله طب قدیم را با طب غربی آشکار میکند و آن آرام کردن و تبرید و تخدیر تومورها و سلولهای بدخیم است. به عبارت دیگر اگر دشمن را تجهیز و تهییج نکنیم و در خواب غفلت نگاهش داریم بهتر میتوانیم با شبیخون زدنهای مکرّر و حسابشده سلولهای غیر عادی را از بین ببریم تا آنکه با حملههای نابخردانه آنها را علیه بدن تجهیز و تشویق کنیم. بیوپسی و نمونهبرداری کردن و دستورهای صریح و سریع برخی از جراحان برای برداشتن تومورها از آن جمله است. حال که طب جدید از درمان اکثریت قریب به اتفاق
ص: 24
سرطانها عاجز است چرا باید بیمار با تحمل مخارج سنگین و گزاف مورد شناسایی از لحاظ نوع سرطان قرار گیرد؟ این نوع توجیه که میگویند عمر بیمار را افزایش میدهیم اشتباهی بیش نیست و تازه آن یکی دو ماه یا یکی دو سال هم اگر بپذیریم که بر عمر بیمار اضافه میشود، همواره در رنج و عذاب ناشی از شیمیدرمانی و پرتودرمانی قرار میگیرد که باید پرسید این چه زندگی است؟ ما معتقدیم اگر با بیماری سرطان بگونهای مدارا شود که تحریک نشود عمر بیمار بسا بیشتر خواهد شد و هر روز گرفتار بیمارستان نخواهد شد. تخدیر و تبرید سرطان یکی از روشهایی است که بدون ایجاد آزار و اذیت رشد سرطان را کند میکند. مشکل این است که پزشکان پس از انجام عملیات درمانی عذابآور برای بیماران آمار درستی از زنده ماندن آنان ندارند. این بیماران معمولا چند دکتر عوض میکنند و هنگامی که متوجه میشوند که اکثر توصیهها شبیه به هم است و معمولا به نمونهبرداری و عکس برداری و پرتودرمانی و شیمیدرمانی و جراحی منجر میشود، ناچار تسلیم شده و گرفتار روشهای معیوب و ناکارآمد طب غربی میشوند.
تومورهای مغزی اکنون در یک مسابقه عجیب و پیشرونده، بتدریج گوی سبقت را از سایر انواع سرطانها میربایند. روز به روز شاهد ابتلاء افراد بیشتری به تومورهای مغزی میباشیم. کودکان زیر سالهای بلوغ یکی از طعمههای مناسب مورد هجوم سرطانهای مغز میباشند.
سالهاست سعی کردهام علّت ابتلا به تومورهای مغزی و سایر تومورها را بیابم.
شاید باور نکنید بررسی پروندههای بیشمار، نشان میدهد افرادی که به غذاهای امروزی و بویژه غذاهای بستهبندی شده عادت دارند بیشتر از سایر مردم در معرض ابتلاء به سرطانها میباشند. نوشابههای گازدار بیشک در ایجاد سرطانهای معده نقش دارند و نیز فرآوردههای گوشتی مانند سوسیس و کالباس که نقش بسزایی در
ص: 25
ایجاد تومورهای مغزی دارند. تأثیری که غذاهایی مانند سوسیس و کالباس در ایجاد تومورهای مغزی دارند بسیار بیشتر از اعتیاد به دخانیات میباشد. غذاهای آمادهای مانند چیپس (سیبزمینی سرخکرده) در ایجاد تومورهای معده و مری و حنجره مؤثرند. تا آنجا که من با بیش از پانزده سال تحقیق و بررسی روی پروندههای بیمارانم متوجه شدم آثار مخرب اینگونه خوراکیها بیش از سایر علتهای معروفی همچون سیگار و دخانیات در ایجاد سرطانها میباشند.
طب ایرانی اعضای بدن را به دو دسته رئیسه و غیر رئیسه تقسیم میکند. چهار عضو رئیسه در بدن داریم که مهمترین آنها مغز بعنوان مرکز فرماندهی بدن بسیار حائز اهمیت است.
حمله تومورهای مغزی به یکی از اعضای رئیسه بدن که بحث اصلی این کتاب میباشد در ابعاد و انواع مختلف دارای عوارض مشابه و غیر مشابه میباشند. اکثریت این تومورها براساس جای قرار گرفتن در مغز دارای تظاهرات مشابهی مانند سردرد میباشند که نسبت به داروهای مسکن مقاوم هستند و معمولا پس از پاک شدن اثر مسکنها عود میکنند. حالت تهوع بخصوص تهوّع صبحگاهی، باطل شدن تدریجی حس در بخشهایی از بدن غالبا در یک نیمه بدن اتفاق میافتد. افتادگی پلک چشم، خوابآلودگی تدریجی، عدم تعادل در راه رفتن، عکس العمل کند در ادای کلمات و فهم مطالب از علامات واضح این بیماری است.
تومورهای مغزی به واسطه قدرت تهاجمی و حجمی که در مغز اشغال کردهاند باعث جابجایی بطنها و بافتهای مغز میشوند، گاه سبب انهدام بخشی از نسوج اطراف خود میگردند و بالاخره فشار داخلی مغز را افزایش میدهند که ازدیاد بیش از حد فشار داخل جمجمه میتواند بسیار مهلک و خطرناک باشد. این بیماران به دلیل آنکه تا مدّتها تحت نظر پزشک غیر متخصص قرار دارند، ممکن است
ص: 26
شناسایی نشده و علّت عوارضی همچون سردرد و تهوّع و افتادن پلک و بیحسی نیمه بدن و سایر عوارض، تا مدتها تشخیص داده نشود. معمولا بالاخره پس از دریافت انواع داروها و ملاقات با پزشکان متعدد که از طرف خانواده برای معاینه بیمارشان عوض میشوند، از سوی یکی از پزشکان وجود تومور و یا ضایعهای در مغز شناسایی میشود.
اکثر تومورهای مغزی در حفره جمجمه و نخاع تشکیل میشوند که رفتار این نوع تومورها با دقت مورد شناسایی قرار گرفته است و اسامی خاصی در طب جدید برای آنها در نظر گرفته شده است. اکثر تومورهای داخل جمجمه مربوط به گسترش سرطانهای سیستمیک به مغز و پوششهای مغز میباشد. برخی از تومورها نیز مانند کرانیوفارنژیوم، مننژیوم و پوریلوم تمایل به رشد در قسمتهای خاصی از حفره جمجمه را دارند و بدین ترتیب رفتارهای مشخصی از خود بروز میدهند که بر متخصصین مربوطه آشکار است.
باید توجه داشت که گلیوبلاستوما معمولا منفرد و دارای قدرت تهاجم است، امّا تومورهای متاستاتیک غالبا متعدد و دارای قدرت تهاجم یا فشار بر بافتها هستند.
برعکس تومورهای خوشخیم مانند مننژیومها همیشه منفرد بوده و بواسطه فشار ملایم بر ساختمانهای طبیعی بافت عصبی علائمی ایجاد میکنند که در علم دردشناسی مورد توجه قرار گرفته است، بنابراین باید سرعت تهاجم تومورها و قدرت و شتاب پیشروندگی آنان مورد توجه قرار گیرد تا در تجویز داروهای مختلف بکار گرفته شود. تومورهای گروه گلیوما یعنی گروه آستروسیتوما، گلیوبلاستوما بسیار شایعتر از دستههای دیگر میباشند.
به دلیل اینکه این تومورها ممکن است مختلف باشند عوارض گوناگونی از خود نشان میدهند و این حالتها باعث اشتباه در تشخیص پزشک میشود یعنی
ص: 27
بخشی از تومور در یک جهت علائم آرام و خوشخیمی از خود نشان میدهد، امّا ممکن است بخش دیگر مثلا قسمت تحتانی آن یا سمت مقابل دارای قدرت تهاجم شدید و خطیر باشند که طبیب را فریب داده و مانع تجویز به موقع و با قدرت کم یا بیش داروها شوند. در این حالت بخش بدخیم و خطرناک در پناه بخشهای دیگر تومور پناه گرفته و در کمین نشسته تا امکان لازم برای تهاجمش بوجود آید.
یک تذکر مهم و مفید برای پزشکان طب سنتی و گیاهی این است که امکان دارد پس از شروع درمان بواسطه تأثیر داروهای گیاهی عوارض تومور به شدّت کاهش یافته و حتی کاملا از بین برود. در این حالت چند اشتباه مهلک روی میدهد که تعدادی از آنها به شرح زیر است:
1. پزشک تصور کند که بیمار کاملا بهبود یافته و کار درمان را متوقف سازد.
البته معمولا با توجه به تجربیات گوناگون ما هرگز تا حصول اطمینان داروها را قطع نمیکنیم امّا ممکن است مقدار داروها با توجه به خستگی اطرافیان بیمار کمتر شود. این کمتر شدن مقدار داروها معمولا اگر از 50% بیشتر باشد خطرناک بوده و ممکن است باعث مرگ بیمار شود.
2. اطرافیان بیمار که پس از مدّتها تلاش و استرس و اضطراب بیمار را تحت مراقبت شدید دارویی داشتهاند، همواره منتظر فرصتی هستند تا بخشی از مصرف داروها کمتر شود. یعنی پزشک اجازه کاهش مصرف داروها را بدهد. برخی نیز بدون توافق با پزشک مربوطه چون همواره میخواهند تصورات اضطرابآور را در مورد بیمارشان به فراموشی بسپارند خودآگاه یا ناخودآگاه مصرف داروها را کاهش میدهند و برای تأیید نظر خود بهبود ظاهری بیمار و یا حذف کامل عوارض را پس از مدّتی که از مصرف گیاهان دارویی گذشت بهانه قرار میدهند.
ص: 28
3. برخی از بیماران مبتلا به تومور مغزی ظاهرا تا آخر عمر باید داروهای ضد تومور گیاهی را مصرف کنند تا از پیشرفت تومور جلوگیری بعمل آید. این نوع تومورها با مصرف داروها رشدشان متوقف و گاه از لحاظ حجمی کاهش مییابند ولی ممکن است از بین نروند و منتظر زمانی باشند که داروهای ضد تومور کاهش یافته و یا از سوی اطرافیان بیمار و خود بیمار با سهلانگاری نامرتب مصرف شود و یا کاهش یابد.
اینکه تعداد انگشتشماری از تومورها متوقف شده و یا کاهش حجم میدهند ولی باقی میمانند خود دلیل نقص تجربه پزشک هم میتواند باشد. لذا میگویم علم و دانش حقیر در این مورد شاید ناقص است و الّا بهترین انتظار این است که تومور کاملا در مغز بیمار ریشهکن شود.
4. دخالتهای بیجا و ناروای برخی از پزشکان غیر متخصص و یا متخصصین کمتجربه و کمتوجه، در این مرحله بسیار خطرناک است. معمولا بیمار و اطرافیانش سعی میکنند با افراد مختلفی از جمله پزشکان غیر متخصص که در ارتباطهای مختلف در دسترس آنان قرار میگیرد، مشورت کنند و متأسفانه ابراز نظر این افراد باعث یأس و سرخوردگی اطرافیان یا خود بیمار شود و تأثیر این یأس و ناامیدی در مصرف داروها باعث ایجاد خطرات مهلکی شود که بیمار را از پا درخواهد آورد. یک بحث اجتماعی قدیمی در مورد مردم بخصوص مردم کشور عزیزمان حاکی از آن است که همگی عادت داریم در مورد چیزهایی که تخصص نداریم اظهارنظر کنیم و نادانسته به وخامت اوضاع بیمار کمک کنیم.
همواره در مراحلی که بیمار از لحاظ ظاهری کاملا شفا یافته بنظر میرسد، گوشزد کردهام که در این مرحله وسوسه افراد غیر مسئول میتواند
ص: 29
بسیار مؤثر باشد و در این هنگام است که بیماری ممکن است در مدّت کوتاهی با قدرت تهاجم بسیار زیاد ظاهر گردد و بیمار را از پای درآورد.
اگر با ریزبینی بیشتری به این بحث دقت کنیم میبینیم که تأثیرگذاری نظرهای مختلف چقدر مهلک است. وقتی پزشکان طب جدید تنها در چهارچوب تصورات و یافتههای علمی خود قضاوت میکنند و هر روز به اطرافیان بیمار میگویند بیمار خواهد مرد بهانهای دست بستگان بیمار میدهند تا در مصرف داروهای طب ایرانی و سنتی سهلانگاری کنند. نتیجه این دخالتهای غیر مسئولانه آن است که پس از چندین ماه که تلاش و زحمت پزشک و اطرافیان بیمار مؤثر واقع شده، دوباره بیماری عودت کرده و بیمار را از پای درآورده است. این تجربه تلخ متأسفانه بارها و بارها تکرار شده است.
5. علمزدگی و تبلیغات شدید طب غربی که با بوق و کرنا همه رسانههای جمعی را پر کرده، باعث میشود تا برخی از بیماران مبتلا به تومور مغزی از همان اوایل در انتخاب روش درمان طب ایرانی تردید کنند و تسلیم دستور العملهای طب جدید اعم از دارو و شیمیدرمانی و پرتودرمانی و عمل جراحی شوند که عواقب این اشتباه بر همگان پوشیده نیست. کمتر بیماری دیدهام که با روشهای طب غربی از شرّ تومورهای مغزی راحت شده باشد. نباید تحصیلکردههای طب غربی تصور کنند که همه علوم طبی در انحصار علوم غربی است و بس!
6. برخی از اطرافیان بیمار با تصورات ناقص خود به اصطلاح میخواهند زرنگی کنند. بدون اطلاع پزشک متخصص طب ایرانی مخفیانه از داروهای شیمیایی نیز استفاده میکنند. متوجه نیستند که استفاده از دو روش همزمان چه عواقبی
ص: 30
در بر خواهد داشت. ما خود در مواردی ممکن است از روشهای طب جدید در کنار طب ایرانی استفاده کنیم، امّا این روش استفاده از دو مکتب طبی حساب و کتاب خودش را دارد مثلا سرعت رشد تومور در برخی از این بیماریها مانند گلیومابلاستوما در زمان معینی با قدرت تهاجمی بسیار شدید چنان بیمار را مورد حمله قرار میدهد که فرصتی برای نفوذ داروهای گیاهی باقی نمیماند. در چنین وضعی ما خود استفاده موقت از روشهای طب جدید تجویز میکنیم و موقتا سلولهای سرطانی را سرکوب مینمائیم تا فرصت لازم برای درمان با داروهای طب سنتی ایرانی را بدست آوریم. در پایان پیشگفتار نصیحتگونه و دلسوزانه عرض میکنم درمان سرطانها اعم از مغز و اعضای دیگر با روشهای طب ایرانی میسر بوده و هست و طب غربی در این مورد هم مانند سایر بیماریها بسیار ضعیف و ناکارآمد و در بسیاری از موارد پرمخاطره وارد میدان شده و لازم است رسانههای جمعی مردم را به امکان درمان با تجربیات گرانقدر طب ایرانی و سنتی آشنا کنند.
اکنون با تلاش مجاهدانه مردان بزرگ و دانشمندان دلسوز کشورمان به طور خودجوش نیاز مبرم آحاد جامعه ما را به طب بومی کشورمان آشکار گردیده و طب شریف و پیشرفته سنتی در حال احیا و زنده شدن است بر همگان واجب میدانم که این نهضت خودجوش را یاری رسانند. من تکلیف شرعی خود میدانم که از افراد دانشمند و مؤمن و مجاهدی همچون جناب آقای دکتر حسین خیراندیش که تمام عمر پربرکت خود را در این راه صرف کرده تجلیل به عمل آورده و به خدمات ایشان در این راستا ارج بنهم.